بنفشه

ساخت وبلاگ
نگاه خسته اش روي كنگره هاي بي حركت مي ماند و آنقدر آنها را مي شمارد تا به خواب مي رفت. كم كم پرچم هاي قرمزوبنفش دشمن جلوي چشم هايش رنگ گرفت. سپاهيان بي شماري را ديد كه درصفوفي منظم به طرف او درحركت بودند. دلش پر ازكينه شدوعزمش براي جنگ استوار. نعره اش دردشت پيچيد، ازميان صفوف دشمن گذشت وبه گوش سهراب بنفشه...
ما را در سایت بنفشه دنبال می کنید

برچسب : نویسی,داستان,گردآفرید, نویسنده : 1fatima39c بازدید : 33 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1396 ساعت: 15:38

кнαηιαвα∂:که اگر رستم بفهمد که تو قصد حمله به ایران داري در يك لحظه تو وسپاهت را از دم تيغ مي گذراند». سهراب چون نام رستم را شنيد به يادآورد كه تمام هدفش ازاين لشگركشي ديدن پدرش رستم بوده است. اما همين كه دوباره به ياد عهد وپيمان گردآفريد افتاد، گفت: من تو را امان دادم تا دژ راتحت فرمان من درآوري. گ بنفشه...
ما را در سایت بنفشه دنبال می کنید

برچسب : بقیه,داستان, نویسنده : 1fatima39c بازدید : 25 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1396 ساعت: 15:38